تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

با بی بی چک مثبت اومدم هوراااااا

1393/5/13 18:30
نویسنده : باران
4,252 بازدید
اشتراک گذاری

بارداری سوم – بخش اول

بعد از مصاحبه همه چی تغییر کرد نوع زندگیمون و خیلی چیزهای دیگه من و همسری که فکر میکردیم تا آخر تابستون راهی میشیم و ویزا دستمونه شروع کردیم به مقدمه چینی و من هم شروع کردم به فروش یکسری از لوازم خونه و خورده ریزها و برای اینکه پولش خرچ نشه برای خودم یه زنجیر و پلاک خوشگل خریدم .. همون روزای برگشت از دوبی خبر رفتنمونو به مامان همسر هم دادیم و حالا بعد از گذشت چند ماه هی باید به دوست و آشنا و امیل جواب بدیم که چرا تا حالا هنوز ایرانیم و نرفتیم ..

من و شوشو تصمیم گرفتیم که راه خودمونو بریم و برای بچه دار شدن منتظر نشیم اینه که بعد از برگشتن هر ماه اقدام داشتیم و دو ماه قبل با اینکه کلی داروهای قوی مصرف کرده بودم و نزدیکی مون هم مرتب بود و کلی تخمک فعال داشتم ولی باردار نشدم ..این ماه شاید فقط دوبار نزدیکی به قصد نی نی دار شدن داشتیم و هفته پیش به اتفاق خانواده من توی تعطیلات عید فطر رفتیم شمال , دریا و جنگل و من هم بدون اینکه بدونم باردار هستم کلی فعالیت کردم خصوصا توی دریا .. بعد از برگشت از سفر روز 26 پری شب بی بی چک گزاشتم اول بی رنگ بود میخماستم از دستشویی بیام بیرون و شروع کنم به مسخره کردن ولی در کمال ناباوری دیدیم که واااااااااای داره یواش یواش پررنگ میشه ..فردا صبح زود بلند شدم و باز یدونه بی بیچک دیگه گزاشتم بازم همون قدر کمرنگ مشخص شد دیگه بلند شدم حاضر شدم برم آزمایش خون بدم قرار شد اگه مثبت بود بیام تهران با شوشو بریم دکتر که بهم داروهامو بده که زود مصرف کنم ..اومدم بیمارستان قایم بهم گفتن ساعت 2 حاضر میشه رفتم یه آزمایشگاه خصوصی نزدیک اونجا قرار شد تا 10 بهم جواب بدن اون دو ساعتی که اونجا منتظر بودم کلی اظطراب داشتم که نتیجه چی میشه .. بالاخره ساعت 10 :20 بهم جواب دادن بتا 144 روز 27 پری باورم نمیشد کلی خوشحال شدم سریع زنگ زدم به شوشو اونم کلی ذوق کرد..

ساعت 11 و 20 مطب بودم غلغله بود ولی خیلی زود رفتم تو و دکتر برام داروهامو نوشت بعد با همسر رفتیم برای گرفتن دارو ها که شامل اسید فولیک 5- آسپرین 80- آمپول فرگمین 5000- قرص متفورمین و ویتامین د و شیاف پروژسترون 3 بود ..من همیشه از اینکه قیمت دارو ها توی بارداریم خیلی زیاد میشه نگران بودم ولی خدارو شکر چون بیمه نسخه رو تایید کرد قیمت ناچیزی رو برای دارو ها پرداخت کردیم  و بعد رفتیم بیرون ناهار خوردیم و بعدش نوبت این بود که اولین آمپولو روی شکم بزنم رفتیم درمونگاه کلی خجالت کشیدم تا آقای دکتر تزریق کرد برام قرار شد بهم یاد بده تا خودم بزنم .. دیروز هم رفتیم درمونگاه تزریق کرد .. امروز از صبح تصمیم گرفتم خودم تزریق کنم و با کلی استرس و نکرانی و لرز اولین آمولو امروز ساعت یکربع به 6  به خودم تزریق کردم .. یه حس خاصی داشتم  حس کسی که برای سلامت و زنده موندن فرزندش هر کاری میکنه فارغ  از اینکه این دارو ها چقدر برای من ضرر داره ولی مهم تویی عزیزم

22 مرداد وقت دارم برای دیدن ساک حاملگی و شاید هم قلب نی نی ، فعلا خودم خیلی جدی نگرفتم و نمیخوام بهش وابسته بشم .. توکل بر خدا هرچی اون صلاح بدونه ..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بانو
22 مرداد 93 17:47
سلام...یه سوال دارم.چرا فولیکول خوب دارم و اسپرم متحرک و نرمال اچ سی جی زدم و دوفاستون هم خوردم اما نشد؟ عزیزم من فقط میدونم هر زمان که خدا صلاح بدونه نی نی میاد ..توکل بر خدا کن