تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

فکر وخیال و درد و رنج ولم نمی کنه !

1393/6/31 10:22
نویسنده : باران
2,095 بازدید
اشتراک گذاری

از اول قرار بود کورتاژ کنم چون با پروژسترون هایی که من مصرف کرده بودم و دو تا تجربه قبلیم که اجزایای بارداری مثل سنگ چسبیده بود بهم و ولم نمیکرد و آخر هم مجبور به کورتاژ شده بودم تصمیم گرفتم کورتاژ کنم .دکتر گفته بود امیدی نیست ولی سونوگرافی معتقد بود یه هفته دیگه سونو رو تکرار کنم پس شوشو رفت مطب و وقت کورتاژی که برای 5 شنبه گرفته بودیم رو لغو کرد .یه هفته صبر کردم و برای هفته بعد از دکتر رزاقی وقت گرفته بودم .منشیش بهم گفت ساعت 11:30 اونجا باشم ماشینو براداشتم و تا نیاوران رانندگی کردم خیلی سختم بود رسیدم اونجا با هزار بدبختی ماشینو پارک کردم و رفتم دیدم کسی نیست و مطب بسته است یه حسی بهم میگفت منشی گیج بازی درآورده و ساعت 2 یا 2:30 پیداشون میشه برای همین رفتم سمت جمشیدیه و سر راه برای خودم ساندویچ خریدم رفتم نشستم جمشیدیه ناهارمو خوردم و باز برگشتم دیدم یه صفی پشت در مطب شکل گرفته هیچی دیگه منم ناراحت شدم گفتم از ساعت 11 منتظرم وحالا باید بعد از این همه خانوم برم داخل ..منشی اومد و رفتیم تو و چون من باردار بودم نفر اول رفتم داخل اتاق ..دکتر با حوصله همه آزمایشامو دید و منو سونو کرد بارداری پوچم تایید شد در واقع بیخوی صبر کرده بودم ..دکتر بهم گفت 10 روز داروهامو قطع کنم و شروع کنم به خوردن قرص برای سق ط و کلی آزمایش برام نوشت که 2 ماه بعد از سقط انجامشون بدم ..

اومدم خونه جمعه 21 شهریور شروع کردم به خوردن قرصها یکی زیر زبون یکی وازینال از صبح هم برای خودم یه کاچی درست کردم پر از ادویه های گرم مختلف و فسنجون هم پختم برای ناهار از اینکه تنها باید این مسیر رو باز هم با همسر طی میکردم دلم خیلی پر بود ..خلاصه بعد از 2 ساعت از مصرف قرصها خونریزیم شروع شده بود بعد از 4 ساعت سری دوم قرص رو دو تا واژینال گزاشتم دیگه دردها و لخته خون ها شروع شده بود لخته های بزرگ از من دفع شد و همینطور این بار ساک بارداری یا کیسه آب رو دیدم که افتاد با کنجکاوی نگاش کردم دکترا راست گفته بودن توش خالی خالی بود !!! تا شب کلی بپر بپر کردم و همش روی تردمیل بودم .. فرداش زنگ زدم مطب گفتم چی کار کنم برم سونوگرافی یا نه ؟ بهم گفتن که باید دوهفته صبر کنم و هروقت خونریزیم به صورت لک دراومد برم سونو بدم .. 1 شنبه دلم طاقت نیاورد رفتم سونو یه تیکه بقایای بارداری یا لخته مونده بود به اندازه 4 سانت .زنگ زدم مطب گفت زود رفتی ولی چند وقت قرص مترژن بخورتا ببینیم چی پیش میاد و اگه خونریزی شدید داشتی برو بیمارستان .. الان دو هفتست که  کار هر روزم شده گرمی خوردن و زعفرون و آویشن و یه گیاه بد مزه به اسم عروس پشت پرده خوردن و گل گاوزبون خوردن و هزار و یک کوفت دیگه و طناب زدن و پریدن و پیاده روی کردن وهمینطور خونریزی ادامه داره که ادامه داره و چیزی به شکل تیکه هم ازم دفع نشده ..کار هر روزم امید برای خلاص شدن از این وضعیت و کار هر شبم غصه خوردن و گریه کردن شده ..یه وقتایی دلم برای همسر میسوزه که خدا منو بهش داده ! از یه طرف این همه زجر کشیدم برای دفع از طرف دیگه اگه مجبور بشم برم کورتاژ خیلی  خیلی زور داره و اینکه نمیدونم برم پیش کی برای کورتاژ ..دکتر معینی عوضی که فقط سرش توی سونو کردنه و بعد از کلی الافی و معطلی توی مطبش دو کلمه حرف بزور میزنه و تازه الان اگه برم یشش ممکنه بهم بگه چرا سر خود قرص خوردم و هی ناراحتم کنه دکتر رزاقی هم که نمیدونم کار کورتاژش خوبه یا نه .. همش مستاصلم و چه کنم چه کنم ولم نمیکنه ..

همه اینابه کنار چند شب پیش رفتیم تولد بچه جاری و کل فامیل شوهر هم اوجا بودن ..همه دخترای فامیل چه اونایی که تازه عروس شده بودن و چه بقیه همه بچه بغل بودن .. میشد فهمید که سوژه حرفاشون من هستم ..کلی غصه خوردم و توی دلم به خدا التماس کردم که دیگه بسمه الان باید بهشون اعلام میکردم که من 3 ماهه باردارم ولی بعد از گذشت 3 ماه مثل بدبختها اینجا نشستم و سقط کردم و توی دلم هنوز یه تیکه ازبقایای اون بارداری لعنتی بهم چسبیده و ول کنم نیست ..!!!!مامان شوشو اومد توی گوشم گفت یعنی میشه من یه روز بچه تورو ببینم ؟ توی دلم گفته کاش بشه که خودمم ببینم . من که هلاک اون روز هستم .

دیروز تامپون گزاشتم و رفتم استخر گفتم بالا رفتن از پله های سرسره آبی و همینطور فشار آب جکوزه ممکنه کمک کنه به بیرون اومدن اون تیکه ..از دیششب فقط خونریزی دارم ..خلاصه ای چند وقت اونقدر خون از دست دادم و بیحالم که نگو ..تا 2 مهر صبر میکنم و میرم پیش دکتر سونو کنه ببینه چ خبره به نظرم دیگه صلاح نیست بیشتر از این صبر کنم اگه قرار بود که بیفته تا الان افتاده بود ..خیلی خسته ام ، خیلی داغونممممممممممممم .. دلم معجزه میخواد .. خدایا من رو هم ببین لطفا..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

لیلا
1 مهر 93 16:00
سارا جون مترژن رو خوردی ؟؟؟؟ اگه خوردی خوبه . منم بقایام بدون اینکه بفهمم با همین قرص دفع میشد و راحت می شدم . بعدشم ابینقدر خودتو اذیت نکن . من بدون همه اینها دفع می کردم . فقط خونریزیت رو بیشتر می کنی . انشالله در قالب خونریزی دفع شده . مواظب خودت باش . ازمایشاتتم بده . توکلت بخدا . لیلا جون خوشحالم که نوشته هامو میخونی عزیزم میرم پیش دکتر ببینم چی میگه ایشاله همه چی خوب پیش بره برام دعا کن ..بوس
لیلا
2 مهر 93 16:08
من سقط های اول و دومم 10 روز ولی گرمی اصلا نخوردم اصلاااااااااا. برای سومی گرمی بهم دادن تا روز 10 ولی من تا 40 روز خونریزی داشتم . کم و زیاد و لک میشد ودوباره از نو . دقبق 400 روز مثل زایمان . اخه جنینمم سه ماهه بود . ولی گرمای زیادم باعثش میشه