نوشته ای از روی ابرها
سلام به همه خواننده های خوب وبلاگم
دلم برای شما و نوشتن تنگ شده بود حسابی
چند هفته طاقت فرسا پر از درس و امتحان و کنفرانس رو گذروندم تا بالاخره یک هفته ای میشه که تموم شد . اونم با نمرات خوب . خدا رو شکر
اندر احوالات این روزهای من و آقای همسر باید بگم که بالاخره جنسیت نی نی مون رو فهمیدیم و الان کاملا معنی روی ابرها معلق بودن رو میفهمم .
تا روز سونوگرافی هر روز لحظه شماری میکریدم و چقدر هم دیر رسید . هر چی تلاش کردم تا دکتر در سونویی که در هفته 18 بارداریم در مطب انجام داد بهم بگه که جنسیت عزیز دلم چیه دکتر گفت که اینجا زودتر از هفته 20 جنسیت رو نمیگن چون احتمال خطا زیاده و من کلی حرصم دراومد که بابا تو که داری میبینی خوب بگو دیگه چی میشه مگه !
دکتر گفت با توجه به اینکه در آزمایش خونی که در ایران داده بودم با نام Blood-EDTA و مشخص شده بود که من 4G/4G Polymorphism , Hetrozygote هستم بهتره که برای اینکه تصمیم بگیره من تا آخر بارداری از آمپول رقیق کننده خون استفاده کنم یا خیر از یک دکتر دیگه هم مشورت بگیرم . به همین دلیل منو ارجاع داد به یک دکتر متخصص که در این زمینه اطلاعات کافی داشت . دکتر دایان تمام آزمایشاتی که از قبل در ایران داده بودم و آزمایشهای قبل و دوران بارداری که در اینجا داده بودم رو مرور کرد و بهم گفت که فعلا آسپرین کفایت میکنه و نیاز به داروی دیگه ای نیست . وقت بعدیم با این دکتر 2 هفته دیگست . هر تصمیمی که بگیره و نظری که بده برای من اصلا فرقی نمیکنه چون مهم سلامت فرشته کوچولومه.
روز سونوگرافی من و همسر نیم ساعت زودتر در بیمارستان حاضر شدیم . بعد از نیم ساعت انتظار وارد اتاق سونو شدیم . از دکتر سونوگرافیست خواهش کردم که بتونیم عکس یا فیلم بگیریم و برای خانواده هامون ارسال کنیم که بهمون گفت اجازه نداریم و در سونوی آخر میتونیم همه عکسها رو بصورت سی دی از بیمارستان بخریم ولی همسری با شیطنت کل پروسه نیم ساعته سونوگرافی رو یواشکی فیلمبرداری کرد!
اما تصمیم داریم در سونوگرافی 32 هفتگی انشاله همه عکسهای ناز گلکمو از بیمارستان بگیریم .
خلاصه ما داشتیم بال بال میزدیم بدونیم که گل من جنسیتش چی میتونه باشه و دکتر هم نامردی نکرد و جنسیت نی نی رو در همون دقایق پایانی سونو بهمون گفت .
بله من یک گل دختر ناز دارم .
از قبل به من و همسر الهام شده بود دختر داریم . دختر نازم بارها درخواب پدرش رفته بود و کلی دلبری کرده بود . من هم از روی حرکاتش که کلی با ناز بود حس میکردم که دختر داریم .
با شنیدن کلمه فی که در زبان فرانسه میشه دختر اونقدر بلند بلندخوشحالی کردیم که دکتر کلی تعجب کرده بود . شخصا برای من جنسیت پاره وجودم فرقی نداشت هرچی که میبود عالی بود . همسری اما عاشق دختره . از ابتدای بارداری بارها میگفت پسر خیلی خوبه ولی خدا کنه دختر داشته باشیم . خیلی خوشحال شدم به یکباره از شادی بیش از حد همسرم اشک ریختم تمام صحنه های روی تخت سونو دراز کشیدنها و ناامیدانه و با گریه بلند شدنها از جلوی چشمانم رد شد . از اینکه بالاخره تونسته بودم همسرم رو اونقدر شاد ببینم حس بی نظیری داشتم . ناخداگاه به یاد مامانهای منتظر از ته دلم این روز و این صحنه رو آرزو کردم . خدایا هزاران هزار بار تو را شکر که جواب صبوری و گذران سختیهامونو به بهترین شکل ممکن دادی .
از بیمارستان به خانواده هامون زنگ زدیم. همسرم از شدت خوشحالی با گریه به خانوادش گفت که دختر داریم .اونها هم کلی از پشت تلفن ذوق کردن و خوشحالی کردن .
این روزها مشغول انتخاب اسم و تدارک لوازم ضروری گل دخترم هستیم . بسیار لذت بخشه دونه دونه وسیله خریدن ها و قربون صدقه رفتن ها . الهی که بزودی قسمت همه بشه .
برای انتخاب اسم هم یک لیست از اسامی مورد علاقمونو یادداشت کردم و همه رو از لحاظ تلفظ و معنی با اساتیدم چک کردم ولی هنوز اسمی که خیلی نظرمونو جلب نکنه پیدا نکردیم .
خدارو هزار بار شکر تااینجا که نصف راه رو طی کردیم همه چیز عالی پیش رفته فقط نکته ای که کمی نگرانم کرده اینه که جفتم پایینه و دکتر گفت خدای نکرده احتمال زایمان زودرس و سزارین هست اینه که خیلی باید مراقبت کنم که چیز بدی پیش نیاد .
چند تا خواهش دارم از شما مهربونا :
از همتون میخوام اولا اگه اسم مناسب ایرانی یا بین المللی با معنی مناسب در نظر داشتید که "ر" نداشته باشه چون "ق" خونده میشه با من در میون بزارید .
دوم اینکه اگه حوصله داشتید به من بگین چه چیزایی مهمه که در خریدهای دخملی منظور کنم چون هیچی نمیدونم و تا حالا فقط 30-40 مدل لباس دخترونه چین چینی خریدم و هی قربون صدقشون رفتم .
دیگه با توجه به اینکه در لحظه زایمان و بعد از اون من و همسرم تنها هستیم و خانواده هامون نمیتونن پیشمون باشن اگه تجربه مهمی دارید برای روزهای اول از شیردهی و خوابوندن بچه و غیره دارید لطفا باهام درمیون بزارید .
و اینکه همونطور که همیشه بهم لطف داشتید و با دعاها و انرِی مثبت شما من تا این لحظه پیش رفتم باز هم دریغ نکنین . به امید روزی که بیام عکس تولد دخترمو اینجا بزارم و از تک تکتون هم خبرای خوب بشنوم .
و مطلب آخر اینکه امیدوار باشیدو ناامیدی رو ازخودتون دور کنین .خدای مهربون صدای تک تکمون رو میشنوه و در بهترین شرایط بهترینها رو برامون رقم میزنه . انشاله ..