تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

این روزهایم

1392/10/25 15:18
نویسنده : باران
1,205 بازدید
اشتراک گذاری

این ماه خیلی امید داشتم البته اینم بگم که اصلا و ابدا علائم بارداری نداشتم

با داروهایی که استفاده کردم امیدوار بودم که شاید اتفاقی بیفته

روز 25 پری بی بی چک گزاشتم و منفی بود ، فکر کردم با قرص دوفاستون که خوردم حتما اگه قرار باشه پریود هم بشم پریودم میفته عقب ..در عین ناباوری روز 26 پری دیدم لک بینی دارم .فهمیدم که این ماه هم مامان نشدم. ولی برام خیلی عجیب بود 3-4 روز فقط لک بینی ترسیدم گفتم نکنه باردار شدم ولی لک بینی دارم و دارم زمان رو از دست میدم و باید زودتر سلکسان بزنم باز بی بی چک گزاشتم منفی بود چند روزکه گذشت خونریزیم شدید شد خیلی زیاد .آخه باید اون همه ضخامت دیواره رحمم که با قرص ضخیم شده بود از بین بره ..حالا دیگه آخراشه .. این ماه همسر رو میفرستم حتما بره آزمایش بده .دکتر گفت حتما بره رویان یکم زمان بندی کردنش سخته . بعد از اینکه رفتیم کوه دوروز بعدش سرما خوردم شدید از ترسم که نکنه باردار باشم هیچی قرص و دارو نخوردم ..تا حالا اینطوری توی سرماخوردگی بدن درد نگرفته بودم خلاصه چند روز فقط سوپ خوردم و آب میوه حالا خیلی بهترم فقط سرفه برام مونده نمیدونم چرا خوب نمیشه ..

از دورو بریام همه مامان شدن

فرانک و مهتا وهانیه باردارن و تا چند ماه آینده زایمان میکنن

آرزو و مرجان و رویا هم زایمان کردن

دارم فکر میکنم من تا کی باید منتظر باشم ؟ امشب همسر یکم دیر اومد خونه دلم گرفته بود فکر میکردم اگه من نی نی داشتم آیا باز همسر دلش میومد دیر بیاد خونه ؟؟

امسال سال مزخرفی بود از اول مزخرف

ما که همیشه در سفر بودیم نمیدونم چرا امسال هر بار خواستیم بریم سفر کلی برنامه هامون با تاخیر و خون و دل خوردن جور شد.. سفر استانبول که با اینکه پول واریز کرده بودیم برای آژانس هواپیمایی گفتن نه پرواز جا میده نه هتل . کویر مصر هم برای فردا چند روزه که رزرو کردیم ولی امروز از آژانس زنگ زدن گفتن شاید کنسل بشه چون به حد نصاب نرسیده .. خیلی مسخرست ..

زندگی ارزششو داره که اینهمه برات بجنگمو حرص بخورم؟؟؟؟؟؟؟

خانم بهبهانی گفت دارو ها تا 2 ماه میمونه توی بدنت .این ماه بدون مراجعه به دکتر پیش میریم توکل به خدا ببینیم چی میشه ..اگه نشد ....نمیدونممم......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

حمیده
25 دی 92 1:23
سلام با اجازه تون نوشته هاتونو خوندم. اشکمو در اووردی خانوم. برات بهترینا رو میخوام ان شا الله به ارزوت برسی و به زودی یه مسافر زیبا رو حمل کنی. عزیزم قصدم ناراحت کردنتون نبود شرمنده ..منم حتما میام وبلاگتو میخونم