تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

سلام من از کانادا

1394/3/15 22:31
نویسنده : باران
1,402 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه خواننده های خاموش و روشن

من که شوکه شدم از اینکه بعد از یه مدت طولانی از نبودم دیدم یکی یکی اومدید و نوشتید که چرا مطلب نذاشتم

خوشخال شدم از اینکه نوشته هام خواننده دارن و ناراحت از اینکه شما هم شرایط و مشکلات بارداریتون مشابه  منه .

اول از همه بگم که از کانادا دارم مینویسم .

از قبل از رفتن شروع میکنم به توضیحات

یکماه مونده به عید تقریبا همه وسایلمونو فروختیم و هرچی میفروختیم تموم نمیشد تازه فهمیدم چقدر توی اون سالها خرت و پرت دور خودمون جمع کرده بودیم و اگه خرید نکرده بودیم چه بسا الان چند تا  ملک و زمین خریده بودیم ..

خدا رو شکر که وسایل با قیمت خوبی فروخته شد ولی از اینکه در فروش وسایل کاملا دست تنها بودم دیگه رسما کم آورده بودم و کلافه بودم .. کم کم آماده شدیم برای رفتن به خونه مامان کلی وسیله هنوز مونده بود که یسریشو میخواستم با خودمون ببریم و یک وانت وسیله که میخواستم در سالهای بعد بیارم کانادا فرستادم خونه مادر شوهرم بزارن انباری و یسری وسیله هم دادم برای خودشون و موند دو تا وانت وسیله دیگه که ببریم خونه مامان خودم . ولی اشتباهمون این بود که فقط یک هفته قبل از رفتنمون به خونه مامانم جابه جا شدیم و تازه اونجا بود که فهمیدم چقدر اضافه بار داریم و چقدر باید وسیله کم کنم خلاصه توی اون یک هفته به جای اینکه در کنار خانواده آرامش داشته باشم و از بودن در کنارشون لذت ببرم هرروز چمدون وزن میکردیم و هی کم و زیاد میکردیم تا اینکه یک شب مونده به رفتنمون خواهرم اومد خونه مامان و همه لباسها و وسایلهای اضافی رو حذف کرد چون خودم دلم نمیومد که با خودمون نبریم .. شب رفتن هم توی فرودگاه صورتم پر از اشک بود و خیلی لحظه بدی بود خصوصا لحظه خداحافظی از پدر و مادرم .بگذریم.

رسیدیم کانادا و کارهای اولیه رو انجام دادیم و اونقدر روزهای اول وقت کم میاوردیم که نگو و چون زبان همسرم خوب نیست من مجبور بودم تنهایی همه کارها رو انجام بدم ..یک آپارتمان اجاره کردیم که ویوی عالی داره ؛ فوق العاده شیک و تمیز و مدرن در یکی از معروفترین برجهای این شهر و صد البته گرون .

اینجا رو خیلی خیلی دوست دارم همه مردم آروم هستن و در هر کاری میشه دید که چقدر نظم و انظباط حرف اول رو میزنه .. همه به هم احترام میزارن و چقدر حس اعتماد کانادای ها بالاست . سیستم حمل و نقل عمومی عالیه سر ساعت میاد و از هم همه و اذدحام ملت خبری نیست فستیوالهای تابستونی شروع شده و همه جا رقص و شادی و برنامه های مهیج هست برای هر سلیقه و هر علاقه مندی.

از هفته دوم رسیدنمون به کانادا کلاسهای بیزینس رو شروع کردیم که یک روز در هفته برگذار میشه ولی دولت بابت حضور در این کلاسها هم وام میده و هم بورس بلا عوض خیلی جالبه به خاطر اینکه یکروز در هفته میای سرکلاس میشینی 3000 دلار بهمون میدن که مال خودمونه ..چیزای عجیب این شهر خیلی زیاده .

راستی در سطح شهر خانومهای باردار زیادی رو میشه دید چون دولت اونقدر به خانواده های بچه دار میرسه که همه ترجیح میدن بچه زیاد داشته باشن و از امکانات و تسهیلات بیشتری برخوردار بشن .

راستی یک مرکز بسیار مجهز رو در اینجا پیدا کردم که به کسایی که مشکل نازایی یا سقط دارن کمک میکنن زنگ زدم وقت گرفتم ولی چون از یک طرف ما هنوز کارت بیممون نیومده و از طرفی جولای اینجا تعطیله نوبتم افتاد برای دو ماه دیگه ولی همه چی رو با کارت بیمه بصورت رایگان انجام میدن ..خدا کنه که اونجا جواب بگیرم فعلا که تصمیم دارم حتما تحت نظر اینها پیش برم و داروهایی که از ایران آوردم هم نمیخورم تا با تشخیص اینجا داروهای با کیفیت شروع کنم ، من که خیلی امیدوارم

کلا اینجا امید به زندگی در من زنده شده خیلی خوشحالم و کمتر فکرای بد میکنم . اینجا اونقدر خوبی داره که حتی یه ذره هم دلم برای ایران تنگ نشده البته دلتنگ خانواده هستم خیلی ولی از اینکه میبینم اونها هم دارن زندگی خودشونو میکنن و سلامت  هستن خوشحالم ..تقریبا هر روز باهاشون در تماسم و تصویرشونو هم به لطف تکنولوژی میبینم .

دارم برای آینده فکر میکنم و کلی ایده در سر دارم اینجا با توجه به اینکه زبان فرانسه و انگلیسی من عالیه خیلی کارها میتونم بکنم ..

به همه کسایی که میتونن و شرایط مهاجرت دارن اکیدا توصیه میکنم که وقت و عمر و جوونیشونو در وطن هدر ندن . اینجا اونقدر دولت به همهاجرا میرسه که حد و نهایت نداره .اینجا اصلا دغدغه مالی نخواهید داشت ..البته زبان رو هم حسابی جدی بگیرید. اگر هم شرایط مهاجرت  ندارید استرس رو از خودتون دور کنین و امیدوار باشید که هیچ چیز در دنیا ارزش نداره که آدم بخواد وقتشو به افسردگی و غم و اندوه بگذرونه ..

ممنون که نوشته هامو میخونین برای تک تکتون بهترینها رو آرزو میکنم به امید روزی که خبر خوش یک بارداری خوب بهتون بدم و ازتون بشنوم .

پسندها (1)

نظرات (6)

مارال
24 خرداد 94 16:55
سلام من از خواننده های خاموش وبلاگتون هستم که به دنبال یافتن دلیل دو بار سقطم با این وب اشنا شدم نمی دونم چرا برای من قلب جنین تشکیل نمیشد و من ناچار به سقط می شدم و الان ترس از بارداری برای بار سوم دارم . خواستم نظر شما رو در این مورد بدونم می دونم تجربه هاتون خیلی از من بیشتره دکتر ها میگن تا سه تا سقط عادیه ولی من دیگه طاقت سقط سوم ندارم . خواهش میکنم نظر و تجربه تون رو برام ایمیل کنین که چکار کنم و چه ازمایشی لازم بدم . ضمن تشکر و ارزوی سلامتی در کشور غریب و اینکه خبر بارداری موفق و بی خطر تون رو اینبار توی وب تون بخونم . منتظر ایمیل شما هستم با تشکر قبلی دوست عزیز من تموم ازمایشهایی که دادم رو در نوشته هام نوشتم ، تاجایی که من فهمیدم زمانی که جنین شکل میگیره ولی قلبی در کار نیست مربوط میشه به مشکل ایمنی بدن که با زدن سرم ای وی ای جی بمحص فهمیدن بلرداری مشکل قابل حله ، امیدوارم اخرین کابوس عمرتون باشه و بزودی خبرهای خوب بدید
یاسمن
3 تیر 94 19:15
سلام تبریک می گم بهتون بابت مهاجرت تصمیم بزرگی که تو زندگیتون گرفتین منم مثل باقی دوستان به خاطر بارداری پوچی که داشتم با وبلاگ شما آشنا شدم شرایط خیلی سختی رو گذروندم چون علاوه بر بارداری پوچ با مشکل برشکستگی همسرم همزمان در گیر شدم. به خاطر همین فشار زیادی تحمل کردم شاید باید بگم تا سرحد جنون پیش رفتم ولی در همین روزای تلخ به پیشنهاد یکی از دوستای عزیزم فکر مهاجرت تو سرم افتاد خود این جریان امیدی شد برام برای تحمل سختی ها و غمهای زندگیم الان که دارم این مطلب می نویسم براتون تقریبا 6 ماه از اقدام من برای مهاجرت و سقطم می گذره ولی خوب متاسفانه اقداماتی که انجام دادیم فعلا مقدور نشده ولی بازم امیدم و توکلم به خدای بزرگ که انشالله خودش راه امید انگیزه ی برا زندگیم با رفتن درست کنه. با خوندن مطالب شما که رفتین و رسیدن و خبرهای خوب دلنشینی که گذاشتم خیلی آرامش گرفتم و اون ترس استرسی که از رفتن تنهای در خارج ایران داشتم کمی کمتر شد. به امید روزی که منم زندگیم سامون بگیره و برنامه مهاجرتم اوکی بشه و بیام اینجا این بار خبر بارداری های موفقمون رو بخونیم. سلام عزیزم . امیدوارم در راهتون موفق باشید مهاجرت کردن صبر و تلاش زیادی میخواد به نظرم فقط به هدفت فکر کن و فکرهای منفی در مورد بچه رو از ذهنت دور کن ..در لحظه ای که هرگز فکرشو نمیکنی خداوند بهترینها رو بهت هدیه میده ..
تبسم
5 تیر 94 5:07
سلام سارا جون خوبی عزیزم من تبسم هستم کلوپ سقط مکرر چقدر خوشحالم برات که خوشحالی حقته خیلی سختی کشیدی این چندسال با این سقطا حالشو ببر حسابی واقعا تو این کشور فقط غم و غصه هست خدام که این سقطو گزاشته رو دستمون و ولمون کرده ایشالا شما اونجا نتیجه بگیری و ماروهم راهنمایی کنی منم بازم باردارم و شاید بازم پوچ بازم برات ارزوی موفقیت میکنم بوسیسیی تبسم جان چقدر خوشحالم که اینجا اومدی و نوشته های منو میخونی .. امیدوارم بارداریت خوب پیش رفته باشه بیا خبرشو بهم بده حتما .. بهت تبریک میگم عزیزم
تبسم
7 تیر 94 12:01
سارا جون میشه لطفا بگی شما که تحقیق هم کردین کجا برا کاشت مو خوبه ؟ و اگه همسر راصی هستن شماره تلفن یا ادرسی لطف کنی ممنون میشم عزیزم مرکز کاشت موی ایرانیان شمارشو همسرم نداره چون شماره های ایرانو پاک کرده از گوشیش
تبسم
23 تیر 94 18:55
مرسی عزیزم خداروشکر فعلا 8 هفته و یک روزم سلکسان 60 زدم اینبار به جای 40و به جای 2 تا ای وی ای جی 4 تا و ب 12 هر هفته قبل تخمک گزاری ژل رویال خوردم خودم و کوکیوتن 100 قرمز و همسری رویال ژل جنسینگ دعا کن برام بمونه سارا جون
مارال
25 تیر 94 2:31
خانمی چرا نمی نویسی باز؟میدونی هر روز میام این صفحه رو باز میکنم ببینم چی نوشتی ولی همون مطالب قبلیه!!! یه سوال هم داشتم ووقتی وبلاگت خوندم . بارداری پوچ یعنی چی؟ یعنی ساک حاملگی خالی؟میشه توضیح بدین دقیقا در سونوگرافی چی دیه میشه و چی دیده نمیشه که میگن بارداری پوچه و باید سقط کنی؟ ببخش گلم وقتت میگیرم . کنجکاو شدم خیلی . ممنون منتظر جوابتونم