تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

روزهای انتظار

1392/10/6 14:50
نویسنده : باران
2,545 بازدید
اشتراک گذاری

اردیبهشت 91 شده بود دلم میخواست دوباره شانسمو برای مادر شدن امتحان کنم به دکترم گفتم اگه لازمه من ازمایش خاصی بدم بابت بارداری پوچ قبلیم بهم بده که انجام بدم نمیخوام دوباره اون روزای بد برام زنده بشه اونم گفت که نمیخواد طبیعیه از هر 10 تا بارداری اول 5 تاش پوچ میشه ! دکتر فقط آزمایش اسپرم برای همسرم  و ازمایش قند و چربی و تیروئید برای من نوشت که همش خوب بود .. ما یه خط در میون اقدام میکردیم ولی خیلی جدی نبود چون دکتر زودتر از 6 ماه اجازه نداده بود ..مرداد 91 چشمامو لیزیک کردم این بود که به خاطر عمل چشمم تا مهرماه ما هیچ اقدامی نکردیم از اواخر مهراقدام جدی من شروع شد من توی سایت نی نی سایت یه کلوپی راه انداخته بودم و کلی دوست پیدا کرده بودم و هرماه منتظر مامان شدن هم میشدیم و به هم دلگرمی میدادیم ... بعد از اون اتفاق بارها و بارها از خودم سوال کرده بودم که نکنه بارداریم پوچ نبوده و دکتر چرا به من شیاف پروژسترون نداده بود که بچه رو محکم نگه داره همش عذاب وجدان داشتم که کاش عجله نمی کردم برای کورتاژ شاید جنین بوده و سونوگرافیست ندیده و هزار چرا و اما و اگر دیگه ..تا بالاخره تصمیم گرفتم نظر چند تا دکتر دیگه رو هم بدونم .دکتر اولی که انتخاب کردم دکتر محتسبی بود که تعریفشو توی نی نی سایت زیاد شنیده بودم تصمیم گرفتم برم پیشش من و 2 تا دوست دیگه از 2 ماه قبل وقت گرفتیم و رفتیم پیشش جالبه که با توجه به شرایط مختلفی که هرکدوممون داشتیم به هر3 ما  یسری دارو مشابه داد..( آمپول پروژسترون- قرص دگزامتازون و یه کپسول آنتی بیوتیک ) دارو هامو استفاده کردم خبری از نی نی نبود خیلی به این دکتر اعتماد نداشتم نه از برخورد منشی های بی ادبش راضی بودم نه از نوبت دهیشون .. من که دفعه قبل بعد از 3 ماه اقدام باردار شده بودم کم کم داشتم میترسیدم که چرا اینبار طول کشیده این دفع رفتم پیش دکتر آقایی یه خانم دکتر خوش اخلاق که مطبشم همیشه خلوت بود و به نظر با تجربه میومد بهم گفت اول برم عکس رنگی بندازم فردای همون روز با یکی از دوستای نی نی سایتی که اونم کرجی بود رفتیم برای انداختن عکس رنگی آرزو هم 1 سال و نیم بود که منتظر نی نی بود ولی باردار نشده بود و تجربه انداختن عکس رنگی هم داشت ..رفتیم و من عکس رنگی از رحم انداختم که یکی از بدترین و دردناکترین لحظات عمرم بود .. با اینکه لوله ها کاملا باز بود شنیده بودم هرکی عکس رنگی بندازه زود باردار میشه منم خوشحال بودم که شاخ غولو شکوندم .. اون ماه باردار نشدم ماه بعدشم دکتر بهم لتروزول داد و آمپول اچ سی جی و اچ ام جی ..من همش سرم توی سایتهای مختلف بود و مقاله های  مختلفو میخوندم و ازمایش  وسونو خودمو با بقیه مقایسه میکردم متوجه شدم که امپول اچ ام جی باعث بزرگ شدن بیش از حد فولیکولها میشه و اچ سی جی هم ازاد میکنه ولی من که هر دفعه سونو کرده بودم تخمک غالب خوب داشتم تصمیم گرفتم فقط قرص ها رو بخورم و امپولا رو نزنم ..راستش هنوزم که هنوزه برای دارو خوردن کلی عذاب وجدان دارم دوست ندارم همه مشکلاتو با دارو حل کنم خلاصه اون ماه با روزی 3 تا لتروزول باردار نشدم ...  تا اینکه دی 91 متوجه شدم اون یکی جاریمم باردار شده بازم برای خودم ناراحت شدم و برای اون خوشحال و هی فکر میکردم که اگه بارداری قبلیم خوب پیش میرفت منم الان بچم دنیا اومده بود و غیره ..شایدم چون خیلی فکر و خیال و استرس داشتم طول کشیده بود...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)