تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

معجزه من هشتمین هفتگیت مبارک

1394/11/3 0:21
نویسنده : باران
715 بازدید
اشتراک گذاری

معجزه کوچولومو تا به الان سه بار در سونو گرافی دیدم ! حتما تعجب میکنین که چرا سه بار ! چون من یک مادر نگران هستم و چون فرشته کوچولومو با سختی بدست آوردم به همین دلیل خیلی نگرانم که مبادا به راحتی خدای نکرده از دست بدمش .

بخاطر شیافهای پروژسترونی که دکتر برای من تجویز کرده بود و روزی دو بار باید استفاده میکردم احساس کردم دچار خارش هستم و ترشحات آبکی دارم  . این شیافها به صورت کرم و با دستگاه اپلیکاتور وارد واژن میشن . و Crinon نامیده میشه . خلاصه به شدت نگران شدم و هفته هفت رفتم بیمارستان . و کمتر از 5 دقیقه بعد خانم دکتری منو به آرومی معاینه کرد و برای اینکه بابت نی نی خیالم راحت بشه از نی نی سونو کرد و زیباترین صدای عمرمو که سالها منتظرش بودم رو برام گذاشت و من برای اولین بار صدای قلب فرشته کوچکم رو شنیدم . دکتر به من گفت جای نگرانی نیست و این ترشحات طبیعیه . خلاصه خیالم راحت شد و اومد خونه .

تا اینکه امروز متوجه شدم خارش  بیشتر شده و از طرفی ترشحات اصلا نرمال نیستن شکل پنیری دارن طوری که توی نت سرچ کردم نوشته بود علامت نوعی قارچه . باز بدو بدو حاضر شدم رفتم بیمارستان باز هم خیلی زود آقای دکتری منو صدا کردن و همون مراحل قبلی که باز هم دکتر با آرامش و حس خیلی خوب بهم گفتن جای هیچ گونه نگرانی نیست وبرای اینکه خیالم راحت باشه نوع پروژسترونم رو به قرص واژینال تغییر دادن که حساسیت کمتر بشه اینطوری شد که افتخار پیدا کردم سه بار نی نی نازمو ببینم . ولی نگران نشید چون دکترای اینجا معتقدن که سونوگرافی برای نی نی ضرر نداره ..

توی مسیر برگشت از بیمارستان رفتم توی فکر . ایران که بودم روزی نبود که بیام مطب دکتری و با استرس ، نگرانی ، اعصاب خورد برنگردم خونه . تازه دکترها رو با کلی وسواس دونه دونه با کلی پرس و جو و سوال و جواب پیدا میکردم و میرفتم پیششون تا یه حرف تازه ازشون بشنوم .صفهای طولانی بیماران منتظر از یک طرف رفتار به شدت بد منشی ها که همیشه حس مالکیت داشتن از طرف دیگه ، دکترهای بد اخلاق و گرفتار که باید یا بزور از زبونشون حرف میکشیدم و یا اون قدر عجله داشتن که وسط حرفت میگفتن به سلامت از یه طرف دیگه .

فکر کردم چقدر این سالها رنج کشیدم بابت این همه  انتظار و بارداری های ناموفق و سقط و پول خرج کردنها و رفت و آمد ها و ناامید شدنها و.. ایران که بودم همه چی داشتم خونه خیلی خوب ، ماشین عالی ، کار خوب ، خانواده خوبم که کنارم بودن و همسر عزیزم که بزرگترین شانس زندگیمه ولی همیشه ناامید و ناراحت و عصبی بودم . خبری از آرامش توی زندگیم نبود همیشه یه چیزی کم بود. دلم نمیخواست از خونه بیرون بیام . با مردم برخورد داشته باشم چهره عبوس و اخمالوشونو ببینم . دوست داشتم توی لاک خودم باشم حالا ولی اینجا با اینهمه حس خوب آرامشی که دیگران بهم میدن تک تک شهروندان ، وقتی حس میکنم دورو برم پر هست از آدمهایی که سالمند و لبخند دارن وقتی دولتی هست که تک تک کاراش روی اصوله و فکر همه مردم و همه چی و همه جارو کرده یه نفس راحت میکشم و خدارو شکر میکنم که نتیجه زحماتمون رو برای مهاجرت گرفتیم و اینجا هستیم . و از طرفی دلم برای بقیه مردم که همچنان گرفتار اون سیستم هستن به شدت میسوزه . کاش میشد کاری کرد..

امروز حس خوبی دارم دوست داشتم با شما خوبان شیر کنم .

پسندها (4)

نظرات (9)

مامان پریسا و بابا جلیل
3 بهمن 94 8:12
تبریک.عالی نوشتید انشاالله ایرادات به زودی حل شوند ما که تلاش میکنیم
سحر
3 بهمن 94 8:57
سلام عزیزم خیلی خوشحالم از اینکه خوشحالی و حس خوبی داری.راستش دیگه داشتم از اومدنت و نوشتنت ناامید میشدم آخه اکثر کسایی که مثل من و شمان بعد از بارداری یا دیگه نمیان و یا خیلی کم میان.
ستاره
4 بهمن 94 15:30
خدا روشکر عزیزم . بی خبر نذارمون. من هم راه به راه سونو میرفتم البته در ایران .
مارال
6 بهمن 94 14:57
سلام چقدر قشنگه این حس های مادرانه شنیدن تپش های قلبش و اینکه حس میکنی یکی تو وجودت خونه کرده که باید همه جوره مواظبش باشی و در هفته های بالاتر حس کردن تکون هاش و دیگه مطمئن میشی که نی نیت تو وجودته و همیشه باتوست منم تو هفته 19 هستم . مثل شما تا آخر هفته 12 شیاف و آسپرین استفاده کردم . به دنبال 2 سقط و کورتاژم طول سرویکسم کمه شاید نیاز شد سرکلاژ کنم برام دعا کنید لطفا
باران
پاسخ
انشاله هردومون نی نی های خوشگلمونو سالم بغل میکنیم بیصبراته منتظر تکونهاشم
.•♥خواهری بلور ♥•.
7 بهمن 94 2:28
سلام دوست عزیزم خوبید؟ به نیت ،نیت هامون ختم قرآن آسمونی گذاشتیم،خیلی خوشحال می شیم تو حس خوبمون شریک بشید. .. من و بلور منتظرتون هستیم ...
مروارید
8 بهمن 94 8:04
خدارو هزار مرتبه شکر . خیلی خوشحالم از خوشحالی تو . ان شاءالله که سروقتش نی نی خوشکلتو بغل کنی . برا همه دعا کن تو این روزا خواستم بگم برا منم دعا کن دیدم من یه نفر تنها منتظر نیستم پس برای همه دعا کن . به امید روزی که هیچ کس چشم انتظار نباشه .
باران
پاسخ
چشم عزیزم برای همه مادران منتظر دعامیکنم
نازیلا
18 بهمن 94 13:04
سلام خداروشکر انشالا نی نیتون سالم بدنیا بیاد منم بارداری اولم پوچ بود الان تازه فهمیدم دوباره باردارم وخیلی نگرانم که اینبارم خبری مشه لطفا دعام کنیددوستان
هلین
19 بهمن 94 13:10
سلام عزیز دلم،منم بارداری دوممه بعد از یکبار سقط.همیشه میگفتم من چه ادم صبوریم ولی با خوندن نوشته هات امروز فهمیدم من چقد کم طاقتم.من الان چهار ماهمه یادمه روزی که برای اولین بار صدای قلب بچمو شنیدم چقد گریه کردم منم تنهام کسی پیشم نیست،روزا دعا و گریه و شبا بیخوابی.کاملا درکت میکنم.امروز دلم گرفته بود و وبلاگتو دیدم و کلی از غصه هات گریه کردم.خدایا ناامیدمان نکن.
باران
پاسخ
هر روز برای تمامی مادران منتظر و باردار دعا میکنم . عزیزم امیدوارم فرشته کوچولوتو به زودی در آغوش بگیری
mehrana
24 بهمن 94 0:58
سلام امروز 23 بهمن 94 اتفاقی به وبلاگتون سر زدم برام خیلی جذاب بود بیشتر از همه صبر و امیدتون .من از امشب دوست دارم براتون دعا کنم. هر روز برای ارزوتون دعا میکنم. و امیدوارم به زودی خبرهای خوب رو تو وبلاگتون بخونم.
باران
پاسخ
ممنون دوست عزیز همیشه به دعاهای شما دوستان محتاجم