تحقق یک رویا بعد از کابوسهایم

شب و روزم تو هستی ..

1395/3/25 6:24
نویسنده : باران
1,263 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم ببخش که خیلی وقته چیزی برات ننوشتم

به چند دلیل عشق کوچولوی من

اول اینکه این ماه اسباب کشی کردیم اومدیم آپارتمان جدیدمون که خیلی بزرگتر از آپارتمان قبلیه و وقتی از اتاق خواب بیرونو نگاه میکنیم منظره خیلی زیبایی داره انگار وسط جنگل هستیم و صبح زود که از خواب پا میشیم همش صدای بلبل و پرنده های مختلف به گوش میرسه که خیلی رویاییه . فکر میکردم برای آپارتمان قبلی خیلی دلم تنگ بشه ولی هنوز چیزی نگذشته عاشق اینجا شدم .

دوم اینکه مامان همش فکر میکنه تو ممکنه زودتر دنیا بیای بخاطر همین زودی رفتیم برات کلی وسیله خریدیم . ماشاله اتاق پر شده از وسایل زیبای تو پرنسسم. الان فقط مونده پرده زیبای اتاقت و یسری لوازم بهداشتی مثل شامپو و لوسیون برای پوست لطیف و زیبات عزیز دلم .مامانی تو الان اونقدر لباس داری که باورم نمیشه ماشاله از لباسای من و بابایی بیشتر شده لباسات .وقتی داشتم کمد لباسهاتو آماده میکردم از خوشحالی کلی گریه کردم . سالها انتظار اون لحظه رو داشتم و خدا رو هزار بار شکر که بالاخره تجربش کردم . الان روزی چند بار در کمدتو بار میکنم و لباساتو بو میکنم و نوازش میکنم تا ایشاله بموقع و سلامت بیای تنشون کنی عسلم .

چیدن اتاق زیبات روز یکشنبه 5 جون 2016 انجام شد .

باورم نمیشد دست تنها بتونیم به این سرعت وسیله هاتو تهیه کنیم . اونقدر سریع و راحت پیش رفت که همش میگم راست میگن که نی نی باخودش برکت میاره و همه چی آسون پیش میره .

این وسط پدرت با جون و دل شب و روز هم برای اسباب کشی و هم برای آماده کردن اتاق زیبای تو برای اینکه زودتر آماده بشه و من آرامش داشته باشم زحمت کشید که واقعا ازش ممنونم . خداوند چند تا فرشته مهربون هم سر راهمون قرار داد که روز اسباب کشی واقعا سنگ تموم گذاشتن برامون . دو روز تموم اومدن و وسایلا رو بسته بندی کردن بعدم خونه جدید از کارتون در آوردن و بهمون خونه رو چیده شده تحویل دادن .کلی دعاشون کردم و براشون آرزوهای خوب کردم .

سوم اینکه در تدارک جشن بی بی شاور بودم برات چون نا سلامتی خداوند تو رو بعد از سالها انتظار و سختی بهمون داده دلم یه جشن با شکوه میخواست از یه طرف بخاطر اسباب کشی حسابی خسته بودیم و از طرف دیگه حسابی دست تنها ولی بازم خدای مهربون یکی دیگه از فرشته هاشو گذاشت سر راهمون . مامانی با کمک این فرشته مهربون جشنی برات گرفتیم که خانواده ها با دیدن عکس و فیلم جشن کلی خوشحال شدن و اشک شوق ریختن . همه چی در حد عالی و فراموش نشدنی بود . یک جشن رویایی با کلی مهمون که همه از همه چی تعریف میکردن . ایشاله دنیا که اومدی و بزرگ شدی اونقدر عکس دارم از اون روز زیبا که نشونت بدم .

فرشته من این روزها بخاطر تو دنیای من و پدرت حسابی عوض شده اونقدر حس خوب و انرژی در وجودمون موج میزنه که نگو . خیلی باتو حرف میزنیم و نوازشت میکنیم . نصف شب بعد از جشن بی بی شاور از خواب پا شدم اومدم آب بخورم روی کاناپه نشستم و شروع کردم باهات دردو دل کردن و حرف زدن پدرت خواب بود . مامانی باورت نمیشه هرچی من میگفتم انگار تو هم تایید میکردی و جوابمو میدادی اونقدر حس خوبی بود که نمیشه واقعا توصیف کرد. فکر میکنم یه دختر احساسی و مهربون و عاقل قراره دنیا بیارم .

راستی کلاسهای بارداری رو با پدر شرکت میکنیم حس خوبیه کنار بقیه مامانای باردار بودن . عزیز مامان یکم از روز زایمان ترس دارم ولی حل میشه نگران نیستم . تو قراره ایشاله به موقع دنیا بیای . برام فرقی نمیکنه چقدر درد داشته باشه اصلا مهم نیست . به لحظه ای فکر میکنم که برای همیشه میای بغلم و نگام میکنی همین..

برای آخرین سونوگرافیت در هفته 32 داریم لحظه شماری میکنیم . انشاله که همه چی خوبه و تو در سلامت کامل منتظری که بیای در آغوشمون .

برای همه مامانای مهربون منتظر دعا میکنم حس خوب این روزهای ما رو با یه فرشته ناز و سالم در دلشون تجربه کنن انشاله .

 

 

پسندها (1)

نظرات (7)

مامان آینده
25 خرداد 95 9:22
سلام مامانی. ان شاالله که گل دختری سلامت میاد بغلتون.
مریم
25 خرداد 95 9:22
سلام عزیزم ان شاءالله به سلامتی این دوران طی بشه و فرشته نازت بیاد بغلت عزیزم یادت نره سر زایمانت برای ما منتظرها دعا کنی .
پروین
26 خرداد 95 17:54
سلام عزیزم.به سلامتی ان شالله دخترتو در آغوش میکشی.برای من هم سر زایمانت دعا کن عزیزم.
باران
پاسخ
ممنون خانومی . حتما برای همه منتظرا دعا میکنم
ستاره
27 خرداد 95 12:22
خیلی برات خوشحالم.الهی قسمت همه بشه این شیرینی
باران
پاسخ
ممنون عزیزم . الهی آمین
سحر
28 خرداد 95 16:19
سلام عزیزم خیلی خوشحالم که همه چی داره خوب پیش میره.خوشبختانه منم دارم ماه دوم بارداری مو پشت سر میزارم فعلا تو وبلاگم اعلام نکردم تا کاملا از سلامتش مطمئن بشم واسم خیییییلی خیییییلی دعا کن، بارداری من واقعا ی معجزست و واسه همین خدا رو خیییییلی شاکرمبعدا با جزئیات تو وبلاگم توضیح میدم.
باران
پاسخ
خداروشکر که فرشته ناز داری ایشاله سالم دنیا بیاد
پروین
31 خرداد 95 11:13
باران جان سلام لطف میکینی بگی توی بارداریت از فولیک 1 استفاده کردی یا پنج؟شیاف سیکلوژست و تا هفته ی چند ادامه دادی؟آسپرین رو تا چند هفتگی ادامه دادی؟
باران
پاسخ
فولیک اسید 1میلی گرم استفاده میکنم از اول تا الان شیاف تا هفته 10 یا 11 فکر کنم استفاده کردم آسپرین از اول الان هم دارم میخورم فکر کنم تا آخر بارداری هرروز یدونه
mehrana
12 تیر 95 21:30
انشالله و به امید خدا همه چیز خوب و عالی و مامان پسند پیش بره. الهی آمین