خاطره بارداری اول - بخش دوم
12 دی ماه 90 صبح از خواب بیدار شدم شوشو هنوز خونه بود و داشت حاضر میشد بره سر کار منم رفتم دستشویی و دیدم که خونریزی کردم انگار زندگیم به آخر رسیده بود کلی شوکه شدم و تمام تنم میلرزید با این حال تصمیم گرفتم به همسر چیزی نگم تا راحت بره سر کارش بعد از اینکه شوشو رفت سریع شماره مطب دکترمو گرفتم که توی تهران بود .. منشی به من گفت خانم دکتر میگن سریع برم سونو بدم و جوابشو تلفنی براش بخونم .وقتی سونو شدم دکتر گفت فقط ساک حاملگی تشکیل شده و بارداریم پوچه و امیدی نیست ..! در این بین به همسر تماس گرفته بودم و اون میدونست که رفتم سونوگرافی اونم کلی ناراحت شد زنگ زدم دکترم و اون گفت 1 هفته استراحت مطلق کن و اگه خود بخود خونریزی قطع شد که چه بهتر یعنی ...
نویسنده :
باران
16:05