سکوت
اینجا هستم ، میان جماعتی که میشناسم و نمیشناسمشان ، درک نمیکنم دلیل تغییر رفتارهارا ! اینجا همه چیز عجیب مینماید ، ساده است ولی پیچیده اش میکنند ، بدون آنکه دلیلش را بدانم . حرفم را زدم ، جوابی شنیدم که حرفی برای زدن ندااشتم ، مشکل از من است آیا هربار پاسخی برایش ندارم خود را بارها سرزنش کردم فکر کردم مشکل منم ! مشکل من نیستم ، من خوبم ، من طبیعی هستم، من رفتارم نرمال است، اینها رو درک نمیکنم ، مثل اینها گرگ نیستم ، مثل اینها پاسخ آماده ای برای حرفها ندارم ، من ساده هستم ، مثل مادرم، مثل پدر زحمت کشم ، این روزها بیش از هرچیز خانواده ام را میخواهم ، کنارم باشند هر چه باشند ، هم خونم هستند . اینجا هستم در کنارشان بی آنکه بدانم گناهم چی...
نویسنده :
باران
22:29